ما “مـــرد” هستیم! دستــــانمان از تو زِبرتر و پهن تر است! صورتمان ته ریشى
دارد! گاهی دلگیر از بی وفایی ها، اما دلمان دریــــاست! جـــاىِ گریـــــه کردن به
بالکن می رویم و آب و هوائی عوض می کنیم! ما با همــــان دستان پهن و زبر، تو را
نوازش می کنیم! دریایی از گرفتاری هم باشیم، ولی… با همان صورت ناصاف و ناملایم تو
را می بوسیم و نوازشت می کنیم… تا تو آرام شوى! آنقــــدر ما را نامــــرد “نخوان”
آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتمان را”نسنج”، فقط به ما “دلت را بده” تا زمین و زمان
را برایت بدوزیم…